سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
قالب شعر : مسمط

امشب بـشیـر از جانب حـیِّ تعـالی آمده          گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده

یــا کــوثــری از  دامـن ام‌ابــیـهــا آمــده          چـارم عـلی در مجـمع اولاد زهـرا آمده


از نـسل مصباح الـهـدی هـادی به دنـیا آمده

نور هدایت تـافـتـه هم در عـرب هم در عجـم

کهف التقی، بدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا          رخ رحمة للعـالمین هیبت علی مرتضی

قرآن از پا تا به سر توحید از سر تا به پا          هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا

هم وجـه ذات کـبـریـا هـم نـجـل خـتم‌الانـبـیا

آیـیـنـۀ حُـسـن قَـدم بـگـذاشـت در عـالـم قـدم

از آیۀ «اللهُ نور» افکـنـده گـل سیمای او          نام دل‌آرایش علی، قـلب محـمّد جای او

در چشم عرش کبریا پیداست جای پای او          دل، حج بجا آرد ولی در طوف سامرای او

جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او

عالم اگر سائل شود در پیش بـذل اوست کم

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش          یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهـنش

نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش          قرآن، کتـاب منقـبت؛ مداح ذات ذوالمنش

شیرین دعای جـامعه از منطق شور افکنش

بیـن زیـارات دگر این جـامعـه گـشـته عَـلَـم

باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره          مرغ دلـم دائـم زند پر در هـوای سامره

تا چهره بگذارم شبی بر جای‌جای سامره          سعی و صفا و مروه‌ام باشد صفای سامره

ای کاش یارب می شدم عمری گدای سامره

هرچند دائم خـویش را بـیـنـم کـنار آن حـرم

ای آفـتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو          ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو

روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو          نور خدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو

دُر کـرامت ریخـتـه از لعـل گـوهـر زای تو

در زیر بارِ دِیـنِ تو پـشت فـلک گردیده خَم

تو وجه حی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا          تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا          تو روح را بال و پری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم

من عبد بی‌پا و سرم اما سر و سرور تویی          ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی

گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی          علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی

لب‌تشنگـان نور را ساقی تویی ساغـر تویی

باشد که از لطف و عطا جامی کنی برما کرم

تو هادی و با نور خود ما را هدایت می‌کنی          تو دوستان خویش را مست ولایت می‌کنی

در گیرودار حشر هم؛ از ما حمایت می‌کنی          بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت می‌کنی

بر ما عنایت نه  که؛ لـطف بی‌نهـایت می‌کنی

ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم

ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتری          جـِّد امـام منـتظـر! باب امـام عـسکری!

جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری          از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری

میثم کند با مـدح تو پیـوسته گوهـر‌ پروری

باشد که جوشد مـدح تو از خـامۀ او دم‌به‌دم

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا کلمۀ منت بار معنایی منفی دارد و شایستۀ امام نیست.



دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـر زای تو         در زیر بارِ منتت پشت فـلک گردیده خَم